دوستي مي گفت

 خيلي سال پيش که دانشجو بودم، بعضي از اساتيد عادت به حضور و غياب داشتند

 تعدادي هم براي محکم کاري دو بار اين کار را انجام ميدادند، ابتدا و انتهاي کلاس ، که مجبور باشي تمام

ساعت را سر کلاس بنشيني.

 هم رشته اي داشتم که شيفته ي يکي از دختران هم دوره اش بود.

هر وقت اين خانم سر کلاس حاضربود، حتي اگر نصف کلاس غايب بودند، جناب مجنون مي گفت:

 ... استاد همه حاضرند!

و بالعکس، اگر تنها غايب کلاس اين خانم بود و بس، مي گفت:

 استاد امروز همه غايبند، هيچ کس نيامده!

در اواخر دوران تحصيل





برای خوندن بقیه داستان بر روی ادامه مطالب کلیک کنید